آقا امیر حسین آقا امیر حسین ، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره

گل پسر قند عسل

وقتی پسرها می دوند

سلام گل پسرم ، سلام قند عسلم ، سلام  امیر نفسم . مامانی من پریشب دنبال بادکنکا چه بدو بدویی می کردی . ناقلای من راه نرفتی نرفتی یهویی دویدی . من و بابا سعید چه ذوقی می کردیم . از خوشحالی هی شما رو به هم نشون می دادیم و می گفتیم وای ببین داره راه میره ، نه داره میدوه . جیگر مامان وقتی میدوی چقدر خوشگل میشی . امروز صبح هم اون قدر بالا سرت شعر خوندیم و بالا و پایین پریدیم تا بیدار شدی و بردیمت واکسنت زدیم . بابا از قبل تحقیق کرده و فهمیده بود سرنگشون خیلی بزرگه ، واسه همین سرنگ کوچولوی انسولین واست خرید . خدا رو شکر اذیت نشدی ، حتی گریه نکردی . مامان جونم همه واکسنای شما رو خانم یاری خواه زده ، خیلی خانم مهربونی . بابا سعید وقتی شما به د...
22 ارديبهشت 1392

زنبور کوچولو تولدت مبارک

نی نی مامان یک ساله شده، هفته پیش برات جشن تولد گرفتیم ، یه تولد زنبوری  خوشگل . مامان جون برای عزیز دلم یه شنل و کلاه زنبوری دوخته  بود، کیک و همه تزیینات جشنت هم زنبوری بود ، خیلی خوش گذشت . چراغا رو خاموش کردیم و کلی فشفشه به جاش روشن کردیم . عمو وحید هم همش برف شادی می ریخت روی سرمون البته آخرش اشتباهی توی دهن شما هم برف شادی ریخت که شما جیغ زدی و گریه کردی . دایی احسان می خواست با همکاری بقیه بادکنکا رو بترکونه که نذاشتم ،فقط یکی رو ترکوند که کلی کیف کرد، هنوز هم دلم نیومده تزییناتت رو در بیارم ، یک هفته قبل از تولدت هر شب تا صبح بیدار بودم تا تونستم واسه گل پسرم آمادشون  کنم .مامانی خوشگلم تولدت مبارک ، تولد تو زیباترین...
11 ارديبهشت 1392
1